اشعار

رای قرار گرفتن شعر هایی شما باید ان شعر را در نظرات بگذارید و ما ان شعر شما در مطالب این وبلاگ وارد میکنیم

شاید شناختم
باز سردگم در اعماق امواج دریا
باز دردی نو هم صدا با دریا
می شکافم راز توی دل های پر از غم
تا قلب پاک تو را اینجا اباد کنم
زدم قدم در کوچه های تنگ و تاریک
گویم از ظلم و رنج و گره های ریز و باریک
امدم با کوله باری از ناگفتنی ها
اه قهر- با من چرا
بگم اشنایم با شاعر شیرازی
تا یادی کنم ذکر هر شعر و شیدایی
با قلم خویش خاطره از ستم ستمگران
یادی از عرق ریزان از اهنگران
گاهی مفهوم داره گاهی نه سعدی
شاید نتوانم بنویسم به زبان دری
شاید دانستم و خودم را شناختم در جوانی
شایدم در خواب رفتم و در دوران پیری
شاید شاید صدایم را حافظ بشنوه
شاید شاید حرفایم را سعدی بخونه

با من فریاد کن
من دردم دردی که عاشق هم نچشید
من نورم نوری که حتی نتابید از خورشید
من یه فرد مشترکم با من فریاد کن
نه مرد نه زن من فقط یک انسانم با من فریاد کن
فریاد از عمق دروون از جهان فانی
فریاد از دل جوان که حالا شده یه یاغی
فریاد ها کنم اماک کیست که صدایم به او برسد
ترس دارم با فریاد نکنه نرسم به مقصد
با این شعر شاید شبم شروع شود رو به پایان
این زیبایی شعر که میرسه فریادم تا کاشان

باران آرام تر ببار.او را نبر.
میخواهمش
غم هایم را ببر
خسته ام.
از این همه تنهایی..
دیروز ها تورا در زیر این باران داشتم اما امروز چنان باران بارید که تورا هم از برم شستو برد..


حرف تو كه مي شود
"من"چقدر ناشيانه،
ادعاي بي تفاوتي مي كنم..!!

منبع این شعر

myquitar.loxblog.com

حداقل یه مثال

شعر و شیدایی کنم برخیز ای انسان

تفسیر نفس جاری یست بر زمین کاغذی

مانند ها اورم از این و آن مثه مثال بارزی

نتوانم شعر گویم مثل شما به زبان دری

اما حداقل می نویسم به وسعت سرزمینی

این آینه است که مثل شما را نمایان می سازد

این ادمی است که مثل انسان را می سازد

اما هرگز واژه ی انسان را در هیچ کس ندیدم

ای کاش حداقل یه مثال آن را می شنیدم

انسان در پرده ی مرد و زن یکیست

که شیطان از خدا می پرسد این واقعا چیست؟

حداقل یه مثال بگو برام تا بدانم

به چه امیدی برای یک انسان شعر بخوانم